* با توجه به اينكه شما با دكتر شريعتي سابقه صميميت دوستي داشتيد و با او از نزديك آشنا بوديد، آيا تمايل داريد درمورد چهره و شخصيت او با ما مصاحبه كنيد؟
ـ بله من حرفي ندارم كه درباره شخصيت شريعتي و معرفي شخصي از جوانب اين انساني كه براي مدتهاي مديدي مركز و محور گفتوگوها و قالوقيلهاي زيادي بوده، آشناييهاي خودم را تا حدودي كه در اين فرصت ميگنجد، بيان كنم. به نظر من شريعتي بهخلاف آنچه كه همگان تصور ميكنند، چهرهاي همچنان مظلوم است و اين بهدليل طرفداران و مخالفان اوست؛ يعني از شگفتيهاي زمان و شايد از شگفتيهاي شريعتي اين است كه هم طرفداران و هم مخالفانش نوعي همدستي با هم كردهاند تا اين انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگهدارند و اين ظلمي به اوست. مخالفان او به اشتباهات دكتر شريعتي تمسّك ميكنند و اين موجب ميشود كه نقاط مثبتي كه در او بود را نبينند.
بيگمان شريعتي اشتباهاتي داشت و من هرگز ادعا نميكنم كه اين اشتباهات كوچك بود؛ اما ادعا ميكنم كه در كنار آنچه ما اشتباهات شريعتي ميتوانيم نام گذاريم، چهره شريعتي از برجستگيها و زيباييهايي هم برخوردار بود. پس ظلم است اگر به خاطر اشتباهات او برجستگيهايش را نبينيم. من فراموش نميكنم كه در اوج مبارزات كه ميتوان گفت كه مراحل پاياني قال و قيلهاي مربوط به شريعتي محسوب ميشد، امام ضمن صحبتي بدون اينكه نام از كسي ببرند، اشارهاي كردند به وضع شريعتي و مخالفتهايي كه در اطراف او هست. نوار اين سخن همان وقت از نجف آمد و در فرونشاندن آتش اختلافات مؤثر بود. در آنجا امام بدون اينكه اسم شريعتي را بياورند، اينجور بيان كرده بودند: (چيزي نزديك به اين مضمون) بهخاطر چهار تا اشتباه در كتابهايش بكوبيم، اين صحيح نيست. اين دقيقاً نشان ميداد موضع درست را مقابل هر شخصيتي و نه تنها شخصيت دكتر شريعتي، ممكن بود او اشتباهاتي بعضاً در مسائل اصولي و بنياني تفكر اسلامي داشته باشد؛ مثل توحيد، يا نبوت يا مسائل ديگر؛ اما اين نبايد موجب ميشد كه ما شريعتي را با همين نقاط منفي فقط بشناسيم.
در او محسّنات فراواني هم وجود داشت كه البته مجال نيست كه الآن من اين محسّنات را بگويم، براي اينكه در دو مصاحبه ديگر درباره برجستگيهاي دكتر مطالبي گفتهام. اين درباره مخالفان. اما ظلم طرفداران شريعتي به او كمتر از ظلم مخالفانش نبود، بلكه حتي كوبندهتر و شديدتر هم بود. طرفداران او بهجاي اينكه نقاط مثبت شريعتي را مطرح كنند و آنها را تبيين كنند، در مقابل مخالفان صفآراييهايي كردند و در اظهاراتي نسبت به شريعتي، سعي كردند او را يك موجود مطلق جلوه دهند. سعي كردند حتي كوچكترين اشتباهاتي را از او نپذيرند.
يعني سعي كردند اختلافي را كه با روحانيون يا با متفكران بنياني و فلسفي اسلام دارند، در پوشش حمايت و دفاع از شريعتي بيان كنند. در حقيقت شريعتي را سنگري كردند براي كوبيدن روحانيت يا كلا متفكران انديشه بنياني و فلسفي اسلام. خود اين منش و موضع گيري كافي است كه عكسالعملها را مقابل شريعتي تندتر و شديدتر و مخالفان او را در مخالفت حريصتر كند. بنابراين، من امروز ميبينم كساني كه به نام شريعتي و بهعنوان دفاع از او درباره شريعتي حرف ميزنند، كمك ميكنند تا شريعتي را هرچه بيشتر منزوي كنند. متأسفانه به نام رساندن انديشههاي او يا به نام نشر آثار او يا به عنوان پيگيري خط و راه او ،فجايعي در كشور صورت ميگيرد.
فراموش نكردهايم كه يك مشت قاتل و تروريست به نام «فرقانها» خودشان را دنبالهروي خط شريعتي ميدانستند. آيا شريعتي بهراستي كسي بود كه طرفدار ترور شخصيتي مثل شهيد مطهري باشد؟ او كه خودش را همواره علاقهمند به مرحوم مطهري و بلكه مريد او معرفي ميكرد. من خودم از او اين مطلب را شنيدهام. در يك سطح ديگر، كساني كه امروز در جنبههاي سياسي و مقابل يك قشري يا جرياني قرار گرفتهاند، خودشان را به شريعتي منتسب ميكنند از آن جمله هستند بعضي افراد خانواده شريعتي. اينها در حقيقت از نام و از عنوان و از آبروي قيمتي شريعتي دارند سوءاستفاده ميكنند براي مقاصد سياسي و اين طرفداري و جانبداري است كه يقيناً ضربهاش به شخصيت شريعتي كمتر از ضربه مخالفان شريعتي نيست. مخالفان را ميشود با تبيين و توضيح روشن كرد.
ميشود با بيان برجستگيهاي شريعتي، آنها را متقاعد كرد و اگر در ميان مخالفان معاندي وجود دارد او را منزوي كرد. اما اينگونه موافقان را به هيچ وسيلهاي نمي
:: بازدید از این مطلب : 436