در تمام زمان گفتگو عرق می کرد. یک شال کلفت هم به دور کمرش بسته بود. کلیه هایش درد می کرد. بعد از مدت ها از خانه بیرون آمده تا برود باشگاه استیل آذین پول فصل گذشته را بگیرد. از آنجا مستقیم پیش ما آمد. اصلا وضعیت بدنی خوبی ندارد. آخرین باری که تصویری از او منتشر شد، سال گذشته بود که با پیراهن شماره 8 سر تمرین پرسپولیس رفت و علی کریمی را دید. حالا او دوباره از خانه بیرون زده. اتفاقی که کمتر پیش می آید. آن هم برای کسی که رکورد سه سال خانه نشینی را دارد. مجتبی محرمی اسطوره جنجالی پرسپولیس، بازیکنان محبوب تاریخ قرمزها تنهایی سختی را می گذراند. غیر از چند رفیق قدیمی کسی سراغش نمی رود و تنها در روزهای مانده به دربی موبایلش زنگ می خورد تا داستان آن دستکش سفید و عابدزاده را باز هم تعریف کند. او که فصل پیش سرمربی امیدهای استیل آذین بود، با وجود اینکه تیم را نایب قهرمان تهران کرد، باز هم بیکار شد تا شاید تاوان محبوبیت و جنجال های سال های دور را بدهد. خانواده اش به لندن رفتند و حالا او روزهای سختی را در تهران می گذراند.
* انگار از صبح تو باشگاه استیل آذین بودید. طلب فصل پیش را گرفتید؟ اصلا قراردادتان برای یک فصل سرمربیگری امید استیل آذین چقدر بود؟
- قرارداد ما 20 میلیون تومان بود، براي يك فصل. 20 میلیون هم كه فقط 11 میلیونش را دادند.
* بقیه این 20 میلیون چی شد؟
- حالا خوردند يا نخوردند مهم نيست!
* شكايت نمی كنيد؟
- ديگه نمي خواستم كار به آنجا بكشد. مي گويند پول نداريم ديگه.
* با امیدهای استیل آذین که خوب نتیجه گرفته بودید.
- ما تيم مان در امیدهای تهران دوم شد و تيم قهرمان را دو بار هم برديم.
* برای فصل جدید نميخواهند امید استیل آذین را به شما بدهند؟
- امتياز تيم رو دادن برق شيراز.
* كار با تيم اميد و سروكله زدن با فوتبالیست های جوان تجربه خوبی بود؟
- زمين تا آسمان با دوره ما فرق دارند. پرروتر شدند. اما به ما احترام ميگذارند. خوش بختانه از من حساب می برند.البته باهاشون رفيقم. جلسه اول تمرین گفتم اين راهي كه شما رفتنيد ما تهشیم. وقتي ديرمي آيند یه حرف هایی می زنند که آدم خنده اش می گیرد.
* كلا دوست دارید باز هم در تیم های پایه مربیگری کنید؟
- واقعا سخته. تمرین روی چمن مصنوعي. وضعيت مالي خراب. سر ظهر زیرآفتاب شدید. آدم خسته مي شود. كار من یکی دو بار وسط تمرین به بيمارستان كشيد.
* چه شد كه تصميم گرفتيد مربيگري كنيد؟
- خيلي از دوستان به من گفتند برو و تجربه كن. به تيم هاي پايه هم بها نمي دهند. در تيم هاي پايه استعداد و خميرمايه وجود دارد. هر چه به بچهها ميگويي زود ميگيرند و استعداد خوبي دارند اما به آنها بها نمي دهند.
* چرا در این سال ها اینقدر در حاشیه هستید؟ در تمام سال هایی که فوتبالیست های هم دوره شما، مربی شدند و به پول های میلیاردی رسیدند، شما خانه نشین بودید.
- شما ميبينيد بازيكنان درجه چندم مدرسه فوتبال زده اند. الان مثلا فرشاد پيوس و حميد درخشان مدرسه فوتبال زده اند اما سر كلاسهايشان نميروند. اين طوري كه نميشود. اگر كلاس ميگذاري بايد برايش وقت بگذاريد.
* یعنی الان شما وقت ندارید؟ فکر نکنم مشکل تان این باشد. آدم تصور می کند که افسرده هستید. اصلا حوصله کار ندارید. دوست ندارید اصلا از خانه بیرون بیایید.
- به هر حال من هم مشكلات خاص خودم را دارم. بچههايم رفته اند و یه مدت زیادی تو انزوا بودم. همه اين ها در روحيه اثر مي گذارد. نميگذارند از استعدادهايم استفاده كنم.
* چه کسانی نمی گذارند؟
- من چه كاري ميتوانم بکنم. من كه نميتوانم بروم بگويم آقاي رويانيان ميشه من رو مربي پرسپوليس كنيد. مثلا يك جلسه پيشكسوتان گذاشتند براي انتخاب سرمربي. ما رو هم دعوت کردند. اما نقش دکور را داشتیم.
* در آن جلسه چه اتفاقاتی افتاد؟
- من كه در آن جلسه اصلا حرف نزدم. یکی آمد از سوابق ژوزه و متسو و یکی دو تا دیگه حرف زد. گفتند سرمربي خارجي یا ايراني؟ آخر سر نفهميديم كه چه اتفاقي افتاد.
* شما نظرتان سرمربي ايراني بود؟
- نه. ايراني كه نه. سه تا گزينه پيش روي ما گذاشتند و گفتند يكي را انتخاب كنيد.
* چرا فوتبالیست هایی كه در دوران بازي ضعیف تر از شما بودند الان پست و سمتهاي بيشتر از شما دارند؟ چرا دیگر کاری را به محرمی پیشنهاد نمی دهند.
- نمي دانم. به هر حال شايد آنها فاكتورهاي ديگري دارند. مثلا پررو هستند.
* شما هم در دوره بازیگری کم پررو نبودید که.
- (باخنده). آره ما هم كه پررو هستيم. اگر كسي پررونباشد كه نميتواند فوتباليست باشد. اما نميدانم اما به هر حال فوتبال ما هم شده مافيا ديگه. همه زير آب هم را ميزنند.
* شما با هيچ كدام از اين فوتباليهايي كه سركار هستيد خوب نيستيد؟
- چرا. خوبم.
* اما مدل رفتارتان زياد اين را نشان نميدهد.
- با همه خوبم. با بعضيهايشان همبازي بودم. با بازيكنان الان هم مثلا با علي كريمي خوبم. كساني كه به سن من بخورند ديگر.
* تا حالا به این فکر کردید که از محبوبیت شما می ترسند.
- اين هم هست. مثلا مي خواستم برم استاديوم برای بازی پرسپولیس. به من ميگفتند نرو. حرف و حديثهايي بود. میگن مردم تو رو ببینن فحش میدن. سنگ میندازن. الان سالی دو بار فقط سراغ من میان. سر دربی ها. چند بار از خاطرات دربي حرف بزنم. اين همه دربي برگزار شده و كلي بازيكن بازي كردند. چراهميشه ميآييد سراغ من؟ 30 سال فوتبال بازي كردم هر دفعه با من حرف می زنن از دعوا با قلعه نویی می پرسن. يا جريان آن دستكش سفيد. انگار در اين 30 سال همين دوتا خاطره از ما باقي مانده. از اين سوالات كليشه اي كه هميشه پرسيده ميشود خسته شدهام. يك بار نوشتهايد تمام شد رفت ديگر. اينها مال عهد دقيانوس است.
* آن محرومیت سه ساله ای که پس از دربی سال 73 داشتی خیلی به ضررت تمام شد.
- آنموقع ما هنوز به خانه نرسيده بوديم كه خبر محروميت هاي 2-3 ساله مان رسيد. حتي نيامدند از ما بپرسند دليلش چه بود. من پارسال رفتم هتل المپيك امير قلعهنويي آنجا بود. آقاي ابهران هم كه داور آن بازي بود، هم آنجا بود و نشستيم با هم گفتيم و خنديديم. ولي هنوز در مورد آن روز از من ميپرسند و مينويسند. استيلي و نوازي هم با هم درگير شدند ولي الآن چه كسي از آنها مينويسد؟
* البته مجتبي محرمي چهره جنجالی تری بود.
- چرا بايد اينطور باشد؟ دليلش چه بود كه 3 سال محروم شدم. بايد يك دليلي برايش بياورند.
* بعد از آن 3 سال به نوعي در لاك خودت فرو رفتي.
- من از اول هم توي لاك خودم بودم.
* ولي آن موقع در فوتبال بودي ولي در حال حاضر نيستي.
- آن موقع فوتبال بازي ميكردم ولي الآن كه بايد مربيگري كنم به من تيم نميدهند. من ديگر چه كار بايد بكنم؟ هر چه دوره مربيگري بوده رفتهام . بيشتر از اين كاري از دستم بر ميآيد. من در كلاس نشستم و مدرك را گرفتهام. ميخواهم به كلاس بالاتر بروم ميگويند در كلاس قبلي موهايت بلند بوده و نميتواني در كلاسهاي جديد شركت كني. گناه من چه بوده است؟ الآن اين همه فوتباليست و بازيگر موهايشان بلند است چه كسي از آنها ايراد ميگيرد؟ كلاس مخصوص نخبگان فوتبال تشكيل ميدهند و افرادي در آن هستند كه در دسته سه هم بازي نكردهاند. حالا يا پارتي داشتهاند يا هر چيز ديگر. چرا به امثال من نميگويند در اين كلاسها حاضر شويم؟
* انگار خیلی کم از خانه بیرون می آیید.
- بله. يكي از آشنايان به من ميگويد تو مثل نهنگ ميماني. سالي يك بار بيرون ميآيي و نفس ميگيري و ميروي. یه بار پیش امده بود که سه سال در خانه مانده بودم.
* سه سال؟
- آره سه سال. خودم هم باور نمیشه. اما یکی از رفقا گفت سه ساله بیرون نیومدی. بیا بریم بیرون. حتي براي خريد هم بيرون نيامدم و بعد از سه سال به زور مرا از خانه بيرون آوردند.
* فكر نميكني اين خانه نشینی، افسردگي شما را شدیدتر می کند؟
- بيرون بيايم چه كار كنم؟ وقتي كاري ندارم همان در خانه بنشينم بهتر است. جز دود و آلودگي و ترافيك در شهر چه خبر است؟ در خانه راحت نشستهام. اگر كار داشته باشم ميآيم. من سر همين بيرون آمدنها دو سال در بيمارستان بستري شدم.
* با اين شرايط جسماني كسي هست كه به شما رسيدگي كند؟ خودتان غذا می پزید؟
- نيازي به كسي ندارم. غذا هم زنگ ميزنم از بيرون بياورند. البته خیلی غذایی نیستم. صبح تا شب چیزی نمی خورم. آخر شب ها شاید یه تیکه جوجه ای چیزی بخورم.
* برای همین است که خوش هیکل ماندید.
- آره خیلی لاغرم. این شکم هم که می بینید، شال است بستم دور کلیه هام. (تی شرت را بالا می زند و نشان می دهد)
* آدم نگران وضعی جسمانی تان می شود.
- نگراني كه چه بگويم؟ من وقتي نيم ساعت ميخوابم به قدري عميق ميشود كه فكر ميكنم 24 ساعت خوابيدهام. دوستان ميگويند بيا در دفتر ما بنشين. رفتن و آمدنش بايد روزي 10 هزار تومان پول آژانس بدهي. خب چهكاري است. در خانه نشستهام ديگر.
* رانندگي ميكنيد؟
- نه. ماشينم مدتهاست در خانه افتاده و خاک می خورد.
* وضع مالی تان خوب است. از دوره فوتبال پس انداز خوبی مانده؟
- اصلا درآمدي نداشتيم كه كم باشد يا زياد. من آن موقع در خانه مادرم زندگي ميكردم و از خودم خانه نداشتم. پولي به ما داده نميشد. چيزي هم اگر بود مبالغ كم بود كه كمكم پرداخت ميشد و نهايتا خرج مان در ميآمد. مثل امروز نبود كه پول هاي ميلياردي بگيريم.
* الان مسابقات فوتبال را دنبال ميكني؟
- من ساعت بازيها يادم ميرود و بعضی وقت ها از اخبار ورزشي متوجه ميشوم بازي بوده و نتيجهاش چه شده است. تازه اين براي بازيهاي پرسپوليس است. شايد بعضي وقتها فوتبالهاي اروپايي را نگاه كنم. آخر شب بازی می گذارند راحت ترم. ولي واقعا ساعت بازيها يادم نميماند.
* بين بازيكنان قدیمی با كسي رفت و آمد داريد؟
- رفت و آمد به آن شكل كه نه. آنها را ميبينم ولي اينكه بيايند به من سر بزنند نه. توقعي هم از كسي ندارم. متاسفانه دوستان فراموش كردهاند عشق و حال شان با ما بود و الآن افراد ديگري دور خود جمع كردهاند.
* فكر نميكني خودت هم مقصري؟ مثلا عادل بارها اصرار كرد تا راضي شوي به برنامه 90 بروي.
- همان 90 که رفتم خيليها از دست من دلخور شدند كه چرا اسم ما را در برنامه نياوردي و از ما تشكر نكردي. در آن مدت كوتاه مگر ميتوانستم اسم همه را ببرم؟ اگر از كريمي تعريف كردم چون در مورد كريمي پرسيده بود. مگر ميشد از كسي ديگر اسم ببرم؟
* ولي قبول كن تا حدودي مقصر اينكه الآن در فوتبال نيستي خودت هستي.
- من چهكار ميتوانم بكنم؟ آنها بايد مرا بخواهند كه من بروم. نميتوانم خودم بگويم به من تيم بدهيد. همين استيل آذين با اينكه از نظر مالي برايم چيزي نداشت ولي تجربه خوبي بود. الآن هم مرا نميخواهند. شما توقع داري من بروم به مدير پرسپوليس بگويم به مسئوليت بدهيد. اصلا فكر ميكنم آنها مرا نشناسند. همين آقاي كاشاني [...] و دروغگو بود.
* چرا؟ چه قولي داده بود؟
- 3 ميليون قرارداد من بود كه 2 ميليون و 850 هزار تومان به من داد و 150 هزار تومان ماليات از آن كم كرد. بعد رفت گفت اينها را به خاطر دخترش دادم. پس آن يك سالي كه به باشگاه ميآمدم و صبح زود به درفشي فر ميرفتم براي چه بود؟
* شاید از تو می ترسند. می ترسند تیم را به هم بریزید.
- من بايد الآن چيكار كنم به نظر شما. الآن در خيابان هم كه مرا ميبينند همان سوالات تكراري را ميپرسند و از من يك چهره دعوايي در ذهنشان است. بعد شما ميگوييد چرا از خانه بيرون نميآيي. نه در مورد سالها بازي من در تيم ملي ميپرسند و نه در مورد بازيهايم در پرسپوليس.
* از زلزله ميترسي؟
- مگر كسي هست كه نترسد؟ اون باری که شایعه شده بود تهران زلزله می آید، چند شب تو پارک خوابیدیم.
* به فكر اين نيفتادي كه به آذربايجان بروي و كمك جمع كني؟
- من از اين كارها خوشم نميآيد. اينها همهاش نمايش است. من بلند شوم بروم آنجا كه چهبشود؟ كسي پول دارد و ميخواهد كمك كند پول بدهد. يعني چي كه ميروند تبريز و عكاس هم با خود ميبرند. طرف رفته خون داده. آن يكي رفته مدالش را نشان زلزله زده ها داده. خب به چه دردشان ميخورد؟ من از اين لوس بازيها خوشم نميآيد.
* موسيقي گوش ميدهي؟
- بين ايرانيها فريدون فروغي و فرهاد را دوست دارم. آهنگهاي خارجي هم كم و بيش گوش ميدهم. یه دوره ای فيل كالينز را خيلي گوش ميدادم. من با خوانندههاي قديمي حال ميكنم. الآن به نظرم خواننده در آن سطح نداريم.
* فيلم هم نگاه ميكني؟
- هميشه فيلم نگاه ميكنم. يكي از تفريحاتم است. من 300-400 فيلم داشتم كه يك نفر از من گرفت برد و ديگر برايم نياورد.
* نمی خواهی بروی انگلیس پیش خانواده؟
- چرا. اتفاقا دنبال كارهاي رفتنم به انگليس هستم.
* با این نفرتی هم که از شهر و مردمش داری، شاید دیگر برنگردی.
- بالاخره آدم دلش براي وطنش تنگ ميشود. چند وقت پیش زمینی رفتیم ایروان. من در ارمنستان راحت تر بودم. در آنجا راحت می توانستم بروم و بیایم. کسی هم کاری به دستکش های سفیدم نداشت. (می خندد) شب راحت می توانستم به پارك بروم قدم بزنم. ديگر مشكلاتي كه در اينجا برايم پيش ميآيد وجود ندارد.
* براي لندن برنامهاي داري كه در آنجا انجام بدهي؟
- برنامه خاصي ندارم. بايد بروم ببينم چه پيش ميآيد.
* محمد تقوي و نادر محمدخاني آنجا هستند. از آنها خبر داری؟
- پيدايشان كنم كه چهكار كنيم؟ ما اينجا هستيم از هم خبر نداريم. مثلا چند وقت پيش هاشمي مقدم را بعد از مدتها اتفاقي در فرودگاه ديدم. آنهم مادر زنش از دنيا رفته بود و رفته بود در مراسمش شركت كند. مگر چنين اتفاقاتي بيافتد كه از هم با خبر شويم. الآن من بروم لندن بگردم دنبال نادر محمدخاني كه چه بشود؟
* فكر نميكني با این تنهایی شدید سريع تر از ایران بروي، بهتر باشد؟
- من الآن كارهاي رفتنم را انجام دادهام. ويزايم را آماده كرده بودم. ولي قطع روابط باعث شد به درد سر بيافتم. الآن هم كه سفارتي وجود ندارد و پروازهاي مستقيم را هم برداشتهاند. وگرنه تا الآن رفته بودم.
* در این مدت کسی پیشنهاد داده از شهرت تان برایش خرج کنید؟
- چه جوری مثلا؟
* مثلا تبلیغ برای نامزدهای مجلس.
- تا دلت بخواهد. مثلا محسن عاشوري برداشت مرا برد اراك يك نفر ميخواست نماينده مجلس بشود. دو روز ما را چرخاند و دنبالش گشتيم و آخر هم قرار بود چند سكه به ما بدهد كه آن را پيچاند و هيچ چيزي كف دستمان نگذاشت. يا مثلا حميد استيلي زنگ زده می گفت يك نماينده در همدان است. ساعت 4 صبح فرودگاه باش بليتت آماده است. دو روز بايد آنجا در يك شهرك باشيم و بيرون هم نميتوانيم بياييم. من گفتم چه كاري است. اينجا در خانه ام نشستهام ديگر. اين همه راه بروم آنجا و بيرون هم نتوانم بيايم.
:: موضوعات مرتبط:
اخبار فوتبالی ,
اخبار مهم ,
,
:: بازدید از این مطلب : 428